مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو، یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو، گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید، گفت با این همه از سابقه نومید مشو، گر روی پاک و مجرد چو .
درباره این سایت